شما اسمش را ساختارشکنی می گذارید، من نوآوری، هیچ کدام از رمان های کودک و نوجوانم شبیه هم نیستند
به گزارش مجله 90 جعبه، به گزارش خبرنگاران ؛ فریبا کلهر نام شناخته شده ای برای علاقه مندان ادبیات است؛ به مناسبت انتشار اولین جلد از مجموعه قصه های سائوری به نام چطور طوطی ها قاطی می کنند از نشر پرتقال، به سراغ او رفتیم و با وی درباره این کتاب و فضای این روزهای ادبیات گفت وگو کردیم که در ادامه می خوانید.
شما را در ادبیات کودک و نوجوان به ساختارشکنی و رد شدن از کلیشه ها می شناسیم. چطور می توان در جهانیی که بچه ها با قوانین مشخصی زندگی می کنند و با آن ها کمابیش آشنا هستند ساختار شکن بود؟
داستان ساختار خاص دارد. هر چه بیشتر از این ساختار پیروی کنی پیروزیتت تضمین شده تر است. منظورم از ساختار، عناصر داستان است. بدون پای بندی به این عناصر نمی توانی نویسنده پیروزی باشی. البته سال ها طول می کشد تا یک نفر یا گروهی پیدا شود و تغییرات کوچکی در این ساختار بدهد. مثلا زاویه دید تازه یا نحوه روایت خاصی را کشف کند. آیا من ساختارشکن بوده ام؟ نمی دانم. دیگران کتاب هایم را بررسی و قضاوت کنند. اما نوآوری هایی داشته و در بعضی از جنبه های ادبیات کودک و نوجوان مخصوصا در رمان نویسی برای کودک و نوجوان توانسته ام حرکت های مثبت و رو به جلویی داشته باشم. شاید با مثال هایی بتوانم منظورم را توضیح بدهم. اولین رمان من امروز چلچله من است که سال 1370چاپ شد. این رمان از چند جهت برای خود من و البته تاریخچه ادبیات کودک و نوجوان حائز اهمیت است. برای خود من از این جهت مهم است که با این رمان وارد جهانی رمان نویسی شدم. کاری که واقعا تجربه و حتی دانشش را نداشتم؛ اما به هر جهت نوشتم و نتیجه نسبت به زمان خودش، خوب بود.
از نظر جایگاهش در ادبیات کودک و نوجوان، رمان امروز چلچله من از این جهت مهم است که فانتزی نویسی را در نسل نویسنده های بعد از انقلاب که به شدت واقع گرا بودند راه انداحت. نمی دانم می توانم این کتاب را اولین رمان نوجوان و فانتزی بعد از انقلاب بنامم یا نه؛ اما بی شک جز اولین هاست. دومین ویژگی این کتاب پرداختن به مسائل محیط زیست است. سی سال پیش توجه کمی به شکاف لایه ازون و مسئولیت جهانی برای حفظ محیط زیست می شد. پرداختن به این موضوع نوعی تفاخر و فضل فروشی و خودبرتر پنداری و حتی سانتی مانتالیسم به شمار می رفت؛ اما امروز دغدغه محیط زیست و تعهد برای حفظ آن، دغدغه جهانی است و به همین دلیل روز به روز رمان ها و قصه های بیشتری با موضوع محیط زیست نوشته می شود. ویژگی خیلی مهم تر این کتاب به رسمیت شناختن دخترها برای انجام کارهای بزرگ و رهبری گروه همسالان و حتی جامعه است. در این کتاب ابتدا دخترها حرکت بزرگی را کلید می زنند و بعد پسرها هم به آن ها می پیوندند. این درونمایه امروز هم برای قشری از جامعه قابل قبول نیست. اگر به سی سال پیش برگردید و فضای جامعه و کتاب هایی که چاپ می شد را بررسی کنید متوجه می شوید که ساختار شکنی در درون مایه رمان من صورت گرفته است. ساختار شکنی در ادبیات کودک به سختی می تواند رخ بدهد. اگر دنبال موج نو در ادبیات کودک جهان بگردید متوجه می شوید که موج نوی ادبیات کودک مربوط به مضامین و محتواست. وارد شدن مضامینی مثل روا داری، صلح، حقوق برابر اقلیت ها، تبعیض نژادی، و چیزهایی از قبیل موج نوی ادبیات کودک در جهانست.
در دیگر آثارتان شرایط به چه شکل است؟
در دیگر رمان های کودک و نوجوانم هم همین چیزی که شما نامش را ساختار شکنی می گذارید و من نامش را نوآوری می گذارم وجود دارد. کتاب هوشمندان سیاره اوراک با درونمایه عشق در شکل های مختلفش و با سبک اپرای فضایی، مرد سبز شش هزار ساله با درونمایه جادودانگی و پیوند اسطوره و علم از این دست بوده است. در رمان جزیره افسونگران برای اولین بار از فرهنگ ایرانیان باستان و اوستا استفاده کردم. موجودات و اسطوره های اوستایی مثل آشموغ و خستر و خستر افکن برای اولین بار در رمان جزیره افسونگران استفاده شده است. در رمان بازگشت هرداد اسطوره ای ایرانی را با فجایع محیط زیستی پیوند زدم. در رمان تازه ترم هرکول خانم بیست درصدی جهانی فانتزی خاصی را ساختم و جادو و علم را با هم ترکیب کردم. یعنی در کنار جادو و جنبل و ورد و چیزهایی از این قبیل، فیزیک کوانتوم و جهان های موازی را قرار دادم.
می خواهم بگویم من همیشه سعی کرده ام درونمایه رمان هایم متفاوت باشد. برای همین هم هیچ کدام از رمان های کودک و نوجوان من شبیه هم نیستند. حتی شبیه کارهای دیگران هم نیستند. اگر در کارهای پیروز جهانی نگاه کنید می بینید که آن ها به شدت به عناصر داستان کودک و نوجوان پای بند بوده اند. پس ساختار شکنی کلمه بزرگی است که به سختی تحقق پیدا می کند. اما درونمایه می تواند پیشرو و جلوتر از زمان خود باشد. همیشه باید منتظر حرف های تازه باشیم. حرف های تازه از هر دهانی ممکن است بیرون بیاید. نویسنده زن باشد یا مرد، پیشکسوت باشد یا جوان، ...فرقی نمی کند. فرق اساسی در نگاه و زاویه دید به هستی است. به این که ارزش ها و اولویت هایت چیست و چقدر از علم و آگاهی در چنته داری.
شما چطور به درونمایه هایی که گفتید رسیدید؟
با مطالعه و همنشینی با آدم های خاص. من تا به حال سه بار کتابخانه ام را اهدا کرده ام. کتابخانه من فقط شامل رمان و داستان کوتاه نمی شود. من از علم و دانش روز البته نه به شکل عمیق اما در حدی که به کارم بیاید با خبرم. به دوستان نویسنده ام بارها گفته ام رمان خوانی بس است. کتاب های دیگر بخوانید. مهم تر از کتابخوانی رفاقت با آدم های خاص است. به راستی فایده ای که از همنشینی با آدم های خاص
آیا طوطی ها هم قاطی می کنند؟ سائوری یعنی لباس هایی که بدون الگو بریده و دوخته می شوند. این ها چه ربطی به قصه های تازه نشر پرتقال دارند؟
و متفاوت و خوش فکر برده ام از هیچ کتابی نبرده ام. من آدم های اطرافم را انتخاب می کنم. دوستی های محدود اما عمیق و جهت دار.چطور در این مجموعه داستان تازه ساختار شکنی در فرم و محتوای قصه رسیدید؟ همان طور که پشت جلد هم به آن اشاره شده است.
با وجود اینکه معتقدم به سختی می شود در ساختار داستان تغییرات چشمگیر ایجاد کرد؛ اما قصه های سائوری را با هدف تغییرات کوچکی در ساختار نوشتم. مدت ها به این فکر می کردم چه چیزی بنویسم یا چگونه بنویسم که دست کم با کارهای قبلی خودم فرق داشته باشد. خیلی اتفاقی مدل هایی از لباس در ژاپن دیدم که با سبک سائوری بافته و دوخته شده بودند. در ژاپن، سائوری یک جور سبک در تولید لباس است. سبکی که به هیچ قاعده ای در لباس دوزی وفادار نیست. می توانی لباسی بدوزی که هر قسمتش ساز خودش را بزند؛ اما در نهایت آن چه می دوزی باید لباس و پوشیدنی باشد. همین شد نقشه راهم. قصه هایی نوشتم که طرح دارند؛ اما از الگوهای متداول تبعیت نمی کنند! با این حال به یک اصل وفادار ماندم. این که نوشته ام باید قصه باشد. یعنی عناصری مثل کشمکش و انتظار آفرینی و ...را داشته باشد و اگر کسی آن را می خواند با وجود به هم ریختگی های هدفمند بگوید که قصه خوانده است نه خاطره و مقاله و متن ادبی. به این شکل قصه های سائوری شکل گرفت. در این قصه ها راوی یکهو تغییر می کند. گاهی فکر می کنی هیچان می خوانی و گاهی قصه ای با هدف گفتن یک حرف بزرگ. گاهی متن ریتمیک است و گاهی جمله ات دو خط است. گاهی شکسته می نویسی و گاهی نوشتاری. یعنی یک به هم ریختگی کامل. یک هنجار گریزی و پشت سر گذاشتن اصول قصه نویسی برای بچه ها و نوجوانان. اما آخرش می توانی بگویی چیزی که خوانده ای قصه است.
از نگاه شما که سال ها تجربه نوشتن هم برای کودک و نوجوان و هم بزرگسال داشته اید نوشتن برای کدام گروه سنی سخت تر است؟ و این سختی چرا احساس می شود؟ اصلا چه تفاوتی میان داستان کودک و نوجوان است؟
کار خوب نوشتن برای هر گروه سنی سخت است؛ اما اگر بخواهم انتخاب کنم می گویم کار خوب نوشتن برای بزرگسال بسیار سخت تر از کودک و نوجوان است. جهانی سیال و ناشناخته کودک و نوجوان به نویسنده امکان می دهد که گاهی اشتباهاتش را به پای ناشناس بودن این جهان بگذارد. می تواند تخیل بی حد و حصری را وارد ماجراها کند و بهانه اش این باشد که ابعاد تاثیرپذیری و علاقه بچه ها هنوز ناشناخته است؛ اما در نوشتن برای بزرگسالانی که قواعد جهانیشان به نسبت شناخته شده تر است باید خیلی توانمند باشی که اثری خلق کنی که خریدار داشته باشد.
از بین دو گروه سنی کودک و نوجوان نمی توانم بگویم نوشتن برای کدام سخت تر است. اما می توانیم بگویم که در کدام ژانر نوشتن سخت تر است. نوشتن قصه تصویری یا پیکچر بوک برای من سخت ترین کار است. نوشتن قصه ای با حداکثر هزار کلمه و طوری که با تصویر کامل شود و تمام عناصر داستان را داشته باشد از نوشتن یک رمان کودک و یا نوجوان سخت تر است. البته در ایران معمولا به هر کتابی که تصویر داشته باشد کتاب تصویری گفته می شود؛ اما آنچه به عنوان پیکچر بوک در جهان شناخته شده با آن چه در ایران به فراوانی چاپ می شود فاصله بسیار دارد. پیکچر بوک یک فیلم کوتاه است که روی کاغذ به نمایش درمی آید. و خب ساختن چنین فیلمی توانایی و حوصله و سواد بسیاری می خواهد.
داستان کوتاه برای بچه ها مجذوب کننده تر است یا داستان بلند و دنباله دار؟
نمی دانم واقعا جوابی برای این سوال وجود دارد یا نه. اما به طور کلی می توانم بگویم همه جور قصه ای مورد علاقه بچه ها و نوجوانان است به شرطی که خوب و کامل و مجذوب کننده نوشته شده باشد.
عده ای ادبیات کودک را درخشان می بینند و عده ای تاریک. این تضاد از کجا می آید؟هر دو گروه نویسنده در همین کشور فعالیت می کنند؛ اما ادبیات کودک با ویزگی های خاص خودش معرفی می شود. نظر شما درباره این تفاوت چیست؟
ادبیات کودک و نوجوان ایران نمی تواند از تاثیر ادبیات کودک جهان دور باشد. اگر پیشرفت های علمی باعث شود که کتاب از رونق بیفتد که البته بعید می دانم در کوتاه مدت و حتی بلند مدت این اتفاق بیفتد، این بی رونقی در ایران هم خواهد بود؛ اما دوست دارم بیشتر درباره آینده ادبیات کودک در ایران فارغ از پیشرفت های علمی و غالب شدن جهانی مجازی و سرگرمی های مدرن و چیزهای که آینده را پیش بینی ناپذیر کرده، حرف بزنم.
نقطه روشن ادبیات کودک ایران آکامیک شدن این رشته است. تحصیل کرده های این رشته و غنی شدن جهانی نقد مسلما اجازه نخواهد داد که هر چیزی به نام ادبیات کودک چاپ و منتشر شود. من امیدم به دانشجوها و فارغ التحصیلان این رشته است که با دانش و آگاهی و ان شالله بدون سمت و سوگیری و گروه و دسته درست کردن، فرایند ادبیات کودک را بهبود ببخشند. نقطه تاریک ادبیات کودک نگاه کردن به این حوزه به چشم یک فن است نه یک هنر. به تبلیغ این روزهای کلاس های قصه نویسی دقت کنید. عمده این کلاس ها بشارت می دهند که از شما نویسنده می سازند. آن ها می گویند:نمی دانی چطور نویسنده شوی؟ من به تو یاد می دهم!
نویسندگی فن نیست و با یادگیری اصول داستان نویسی کسی نویسنده نمی شود. چه تعداد از نویسندگان بزرگ و میانه جهان کلاس داستان نویسی رفته اند؟ غول های ادبیات ادبیات ایران و جهان در کدام کلاس های دانشگاهی یا دوره های کوتاه مدت آموزشی شرکت کر ده اند؟
نویسندگی هنر است. جوشش است. جوششی که با آموزش های حرفه ای می تواند سمت و سو بگیرد. آینده ادبیات کودک ایران چگونه است؟ وجود صدها نویسنده که از حداقل هنر و استعداد برخوردارند بازار کتاب را در دست خواهند گرفت. صدها نویسنده با سواد حداقلی در زمینه داستان نویسی، روانشناسی، جامعه شناسی، فلسفه و...علوم پایه. ادبیات کودک ایران ادبیات بی معنایی خواهد بود. قصه هایی خالی از معنا و درونمایه. و اگر نباشند همان نقاط روشن دانشگاهی، ادبیات کودک ایران از درون پوک خواهد شد.
منبع: ایبنا - خبرگزاری کتاب ایران