بلوغ بازیگری پژمان جمشیدی در زیرخاکی
به گزارش مجله 90 جعبه، بلوغ بازیگریِ پژمان جمشیدی در زیرخاکی در سطحی واقع شده است که بسیاری از سکانس ها را یک تنه بالا می کشد و البته پینگ پنگ های عاطفی اش با ژاله صامتی گاه از استانداردهای تلویزیون بالاتر می رود.
به گزارش گروه رسانه های خبرنگاران، به نقل از فارس، زیرخاکیِ دو پیروز شده همچنان همان روال پیروز زیرخاکیِ یک را ادامه بدهد و این در میان سریال های ایرانی اتفاق کم نظیری است، گو این که بیشتر آثاری که دنباله دار می شوند در سری های تازه در ایجاد موقعیت های پیش برنده لنگ می زننند و زیادی به کاراکترها متکی می شوند، اتفاقی که در زیرخاکیِ دو نیفتاده و ایجاد خرده پیرنگ های تازه باعث شده که نفس سریال حفظ گردد.
بر هم نخوردن آن موازنه میان فاز کمیک و فاز ماجراجویانه کار در این سری هم حفظ شده، یعنی اگر آن جا میان توران و پریچهر یک ارتباط کمیک و پینگ پنگی ایجاد شده بود اینجا هم همسر مروت پور بدیل همان موقعیت توران خانم است، البته اضافه کردن لهجه به اسم یک تمهید کمی فضا را حتی سهل تر نموده و جنس کمدی در دسترس تر هم شده.
در واقع تضاد میان سبک زندگی خانواده مروت پور با خانواده فریبرز، یک بستر ذاتا کمیک را ایجاد نموده که هر کنشی دو طرف
کمدی ایجاد می نماید، مثلا نگاه همسر مروت پور به جایگاهش به اسم همسر دوم و تقابل آن با نگاه پریچهر بیانگر یک نوع تضاد هست که یک سمت آن رویکردی سنتی تر ایستاده و سمت دیگر نگاهی مدرن تر و امروزی تر دارد، البته پریچهر در دیگر رفتارهایش هم همین کشش به سمت مدرن شدن را نشان می دهد، مثلا تاکید بر رادیو گوش دادن، به اسم یک رسانه فراگیر در آن روزها، این ها نمونه ای ست از انسجام فکری نویسندگان و کارگردان کار در پرداخت شخصیت ها.
مثل شوخی پرتکرار دنیا سوم که در هر دو سری در متن کار جا گرفته و پذیرفتنی ست، سازندگان خواسته اند رویکردی انتقادی نسبت به وادادگی به غرب داشته باشند و خب این را به زعم خودشان با شوخی دنیا سوم در متن کاشته اند، این همان چیزی ست که عقده خودکم بینی جمعی ایرانی ها نام گذاشته اند و در کاراکتر فریبرز تجلی دارد، البته صحت این فرضیه ها در بستر تحلیل های جامعه شناسانه می گنجد، اما اگر اینجا متر و معیار قضاوت، اصول و اساس یک کار نمایشی باشد که خب در متن جا گرفته و بیرون نمی زند.
و البته از شاه بیت کار هم نباید بگذریم؛ بلوغ بازیگریِ پژمان جمشیدی در سطحی واقع شده است که بسیاری از سکانس ها را یک تنه بالا می کشد و البته پینگ پنگ های عاطفی اش با ژاله صامتی گاه از استانداردهای تلویزیون بالاتر می رود و لحظات ماندگاری خلق می نماید؛ دندان قروچه ها، آن هشتاد کیلو عشق گفتن ها و ارجاعات به حرص و حسرت های آن دوران، نظیر ملودیِ کُشنده و خارج از تحمل اطلاعیه های جنگ در رادیو که در قسمت دوازدهم پژمان جمشیدی در یک اجرای درخشان در حیاط مروت پور آن را هجو کرد، از جمله تماشایی ترین بخش های زیرخاکی است.
با همه این ها پیرنگ کار شاید زیادی برای اسکندر و ماجراهای کسل کننده اش سهم قائل شده و مثلا اصلا تکلیف کاراکتر فرنگیس معین نیست، موقعیت طلسم و جادو و بازیگری با توانایی ستاره پسیانی در ذات خودش می توانست خیلی لحظات مفرح تر بیشتری بسازد و شاید لزومی نداشت میان فرنگیس با اسکندر پیوندی برقرار گردد، انگار یک موقعیت ذاتا کمیک به دامان کسالت یک ماجراجویی بیشتر ایدئولوگ افتاده و تیغ کمدیِ سریال کند شده. این ها البته همه از جذابیت زیرخاکی کم نمی نماید و همچنان آن چه که در خانه فریبرز می گذرد، تماشایی است، خصوصا در تمام لحظاتی که داستان و روایت خودش را به المان های آن روزها وصل می نماید، کمدی سربلند می گردد و تماشاچی را قلقلک می دهد.
سریال محبوب این شب های تلویزیون درخشان ادامه داد و اصلا این شاید به مثابه احضار روح کمدی های محبوب هر شب تلویزیونی باشد که در این سال ها بیشتر به ملودرام های اشکی فرصت داده و تماشاچی اش را بیشتر گریان خواسته تا خندان.
اخبار گروه سایر رسانه ها صرفا بازنشر اخبار سایت ها و خبرگزاری هاست و خبرنگاران هیچ مسئولیتی در قبال آن ندارد.
بازگشت به صفحه رسانه ها
منبع: خبرگزاری تسنیم