ریحانه ارمغانی؛ اولین دختر های لاینر ایران
به گزارش مجله 90 جعبه، روزنامه همشهری - لیلی شاد: ریحانه ارمغانی؛ دختری که متفاوت بودن را دوست دارد. این تفاوت را نه در ظاهرش که می توانی در کار هایی که به انجام شان علاقه دارد، ببینی؛ در انتخاب ورزش و کار. او چیز هایی را انتخاب نموده که دوست دارد و از انجامشان لذت می برد.
او تفاوت را در همین لذت بردن می بیند. ریحانه های لاینر است؛ دختری که روی تسمه راه می رود. کارش هم به اندازه ورزشی که می نماید عجیب و متفاوت است. او در نمای ساختمان کار می نماید. اگر روزی دیدید دختری با بند از ساختمان آویزان است و دریل به دست دارد کاری می نماید، مطمئن باشید که ریحانه است.
عکس هایی که در صفحه اینستاگرامت هست، ریحانه را دختری معرفی می نماید که روی بند راه می رود و از بند آویزان می گردد و کار های ساختمانی انجام می دهد؟
رشته ورزشی من های لاین است. روی تسمه راه می روم. قبل از حرفه ای شدن اسلک لاین کار می کردم که مقدماتی همین های لاین است. یونی سایکل هم کار می کنم که تک چرخ است.
چطور این رشته را پیدا کردی؟ انجمنی در ایران دارد؟
در ایران نه انجمنی برای این رشته داریم و نه فدراسیونی، اما فدراسیون دنیای دارد. این رشته را محمدرضا آبایی به ایران آورد. او و کیاوش شریف که از بچه های اراک هستند و سنگ نوردی کار می کردند، نخستین نفراتی بودند که این رشته را کار می کردند. آن ها تیم دارند و تیمشان با فدراسیون دنیای در ارتباط است. من هم با این تیم کار می کنم. 8، 9 سال پیش ابزاری برای این رشته در ایران نبود؛ البته الان هم نیست. در فستیوال های سنگ نوردی که در ایران برگزار گردید و خارجی ها آمدند، آن ها به بچه های ما ابزار دادند.
من خودم در فستیوال سنگ نوردی که 2014 در کرمانشاه برگزار گردید، با این رشته آشنا شدم. قبلا عضو تیم ملی سنگ نوردی بودم، آن زمان این رشته را کنار گذاشته بودم و تفریحی کار می کردم. در آن فستیوال، های لاین هم برگزار گردید. داشتم سنگ نوردی می کردم که سرم را بالا آوردم دیدم یکی در ارتفاع دارد روی تسمه راه می رود. رفتم پیش او و سؤال کردم. آن زمان بچه های ایران اسلک لاین کار می کردند. پرسیدم چطور می توانم این رشته را آغاز کنم، گفتند ابزار نیست باید بروی میدان قزوین و حسن آباد و ابزار صنعتی بخری. تسمه صنعتی که مخصوص بستن بار کامیون است، خریدم و کار را آغاز کردم.
یونی سایکل را از کجا پیدا کردی؟
من در یوتیوپ خیلی فیلم می بینم. به ماجراجویی هم خیلی علاقه دارم. رشته های جدید را که می بینم، هر کدام را که بتوانم انجام بدهم و قابلیت انجام دادنش در ایران باشد، امتحان می کنم. یونی سایکل را در یک سفر خارج از ایران امتحان کردم. در یکی، دو روزی که آنجا بودم، توانستم برانم. به ایران برگشتم، با یکی از دوستانم که فنی بود، یک یونی سایکل ساختیم. چند وقت بعد در اینستاگرام یکی مرا پیدا کرد که 2 تا یونی سایکل با مدل های مختلف داشت. با او آشنا شدم و یونی سایکلش را به من قرض داد. حرفه ای تر که شدم من و دوستم با یک شرکت آلمانی صحبت کردیم، به ما تخفیف داد و یک مدل جدید خریدیم.
این کار چه لذتی دارد؟
سؤال سختی است؛ لذت؟ نمی خواهم شعار بدهم، ولی در این رشته خیلی چیز ها یاد گرفته ام. معمولا کسانی که کار هیجانی انجام می دهند، در محیط که قرار می گیرند هیجان و ضربان قلبشان بالا می رود و نمی توانند نفس بکشند. اگر بتوانی همه این ها را کنترل کنی، می توانی کاری را که می خواهی انجام بدهی و لذت می بری و ناخودآگاه این کار در زندگی ات هم تأثیر می گذارد. نه اینکه هدفمند به این موضوع نگاه کنم و بخواهم بگویم من این کار را انجام می دهم تا در زندگی ام هم تأثیر بگذارد، ولی کنترل کردن را یاد گرفته ام، ناخودآگاه در زندگی هیجاناتم را کنترل می کنم و هیجان زده تصمیم نمی گیرم.
آدم ها وقتی کار متفاوتی انجام می دهند، دوست دارند دیده شوند، ولی صفحه اینستاگرام تنها جایی است که ریحانه دیده می گردد. این دیده نشدن انگیزه ات را کم نمی نماید و تأثیر منفی بر شما نمی گذارد؟
قطعا مرا اذیت می نماید. کوشش می کنی، زحمت می کشی و کاری را می کنی که در ایران کسی انجام نمی دهد و دوست داری دیده گردد. اما این دیده شدن فقط برای خودت نیست، اگر دیده شوی، می توانی به بقیه بگویی ورزش کردن فقط ایروبیک، فوتبال و فیتنس نیست. برخی ها عاشق ارتفاع هستند، ولی پول ندارند که کاری نمایند. نمی گویم رشته ما پول نمی خواهد، ولی با پول کم می گردد کار کرد. کسی که می خواهد از ارتفاع بپرد حتما باید چتر شخصی اش را داشته باشد، ولی در رشته ما اگر یک نفر تسمه داشته باشد، همه می توانند ازش استفاده نمایند.
من نمی خواهم بگویم خیلی خفن هستم، ولی از وقتی که خودم را شناخته ام، متوجه شدم که استعداد این ورزش را دارم. این استعداد می تواند منبع درآمد من باشد. من می توانم مثل ورزشکاران خارجی، کار حرفه ای انجام بدهم؛ هم خودم و هم ورزش ام دیده گردد و هم پول دربیاورم. ما برای چه به دنیا آمده ایم؟ هر کسی استعدادی دارد و باید آن استعداد را شکوفا کند؛ غیر از این زندگی معنایی ندارد. 4 نفر هم کار مرا ببینند، هم برای آن ها خوب است و هم برای من.
با ورزش هایی که انتخاب کردی به نظر می رسد مرفه بی دردی.
این نظر خودتان هم هست یا به خاطر مصاحبه این را می پرسید؟
نظر من این است که هر کسی باید دنبال چیزی برود که دوست دارد، ولی باید قبول کنیم که پول مهم است و خیلی جا ها نمی گردد بدون پول کاری انجام داد. اما برخی ها تعریف دیگری از خواسته ها و مسائلشان دارند. به نظر می آید شما جزو این دسته هستید.
من بچه پولدار نیستم. اگر پولدار بودم رشته های دیگری را که خیلی بیشتر به آن ها علاقه داشتم، امتحان می کردم، ولی به خاطر اینکه پول نداشتم سمت آن ها نرفتم. کسی که می خواهد باشگاه برود باید پول ثبت نام، لباس و پودر تقویتی بدهد، اما من حتی این هزینه ها را هم نکردم. در آغاز کار یک تسمه 15 متری و ابزار را 100، 150 هزار تومان خریدم. این هزینه یک بار بود و کم، ولی سختی کارم زیاد بود.
در برف و باران و سرمای تهران و همدان، در تنهایی کار کردم. در باشگاه بقیه را می بینی، انگیزه می گیری، اما کنار من هیچ کسی نبود؛ حتی مربی هم نداشتم. من هم در تهران زندگی می کنم و هم در همدان. برای های لاین با مینی بوس باید از همدان تا اراک می رفتم. برای ساخت یونی سایکل قطعات را با دوستم که تراشکار بود، خودم تراش دادم، یک چرخ و دوشاخ خریدیم. جایگاه را هم خودمان ساختیم. همه این ها 200 هزار تومان هم نشد.
به هر مادری بگویی دخترت در ارتفاع 500 متری روی یک تسمه راه می رود، وحشت می نماید، خانواده ات با این کارهایت چطور کنار آمده اند؟
خانواده ام خیلی مشکل ندارند، ولی مادرم خیلی می ترسد؛ حتی فیلم هایم را هم نگاه نمی نماید. خواهر بزرگم کوهنورد بود و به خاطر همین زیاد کوه می رفتم و از 13 سالگی هم سنگ نوری می کردم؛ چون مسابقه زیاد می رفتم به ورزش و کار هایی که می کنم، عادت دارند.
هیجان ورزش را هم به کار بردی.
من آدمی نیستم که روی یک شغل بمانم. 25 ساله ام و از 16 سالگی کار می کنم. الان در کار فراوری گیره های سنگ نوردی و rope access یا کار در ارتفاع و کار چوب و رزین هستم. رول پکسزز را همواره انجام نمی دهم. در این کار، هر کاری که در ساختمان دسترسی اش برای صاحبخانه سخت باشد و احتیاج به داربست باشد، ما با طناب انجام می دهیم؛ عایق بندی، درزگیری و....
این کار خیلی مردانه نیست؟
چرا برخی از کار ها سنگین است؛ مثل پیچ رول پلاک کردن. روی طنابی و خیلی تعادل نداری، در همان حال باید با یک دست دریل سنگین را بگیری و بزنی، با دست چپ هم بخواهی این کار را بکنی، سخت تر است. کار مردانه نیست، ولی سنگین است.
صاحب کار قبول می نماید، کارش را یک زن انجام بدهد؟
با یکی از دوستانم کار می کنیم. اولش فکر نمی نمایند که قرار است من هم روی طناب بروم. فکر می نمایند من همراه هستم، ولی وقتی لباس می پوشم و ابزار دستم می گیرم، می پرسند: تو هم می خواهی بروی روی طناب؟ بیشترشان، چون خودشان ترس از ارتفاع دارند، نگران من می شوند، ولی تشویقم هم می نمایند، برخی ها حتی برایم اسپند دود می نمایند.
کسانی که از پایین ساختمان رد می شوند، واکنشی نشان می دهند؟
از آن بالا کسی تشخیص نمی دهد دخترم یا پسرم، ولی در کل تا حالا کسی نگفته این کار، کار تو نیست.
در کشور های دیگر خیلی مرزبندی بین کار ها نیست و زنانه و مردانه اش نمی نمایند، اما اینجا این مرزبندی خیلی پررنگ است؛ حتی برخی ها زنانی که را کار های به اصطلاح مردانه را دوست دارند، متهم می نمایند که فقط به خاطر دیده شدن و حتی بالا بردن فالوئر این کار ها را انجام می دهند. برای فالوئر جمع کردن کار های خیلی راحت تری می گردد انجام داد.
من بعد از یک سال کار کردن به تازگی یک پست از کارم گذاشته ام. برای متفاوت بودن هم می گردد کار های دیگری کرد. من هر کاری که از دستم بربیاید و علاقه داشته باشم که انجام بدهم و بتوانم از پسش بربیایم، انجام می دهم تا پولی دربیاورم و زندگی ام را بگذرانم.
متفاوت بودن را دوست داری یا به خاطر جذابیت هایی که این کار های متفاوت دارند، تو را سمت خودشان می کشانند؟
من متفاوت بودن را دوست دارم، اگر کاری را دوست نداشته باشم، بیشتر از 2 هفته نمی توانم دوام بیاورم. تجربه اش را دارم.
مثلا چه کارهایی؟
مثلا منشی گری یا کارمندی. در یک شرکت باید از 8 صبح تا 5 بعدازظهر پشت میز بنشینی. نمی توانم این همه ساعت یک جا بنشینم و کار روتین انجام بدهم. کار من باید تنوع داشته باشد. اگر از کارم لذت نبرم نمی توانم آن را انجام بدهم. کار های اداری درآمد و سمت بهتری می توانند داشته باشند، ولی نمی توانم قبول کنم برایم ساعت معین نمایند یا برای رفتن به سفر اجازه بدهند. از اینکه کسی برایم معین تکلیف کند، خوشم نمی آید. شخصیت من به این کار ها نمی خورد. من دوست ندارم راهی را که همه رفته اند، بروم.
دوست دارم خودم راهی باز کنم که بقیه دنبال آن کار بروند؛ مثلا بگویند یک دختری هست که های لاین کار می نماید، او توانسته بقیه هم می توانند. برخی ها علاقه دارند، ولی، چون فکر می نمایند این کار مردانه است، آن را انجام نمی دهند و می گویند از توانایی یک دختر خارج است، اما من انجام داده و نشان می دهم که یک دختر می تواند. متفاوت بودن را از این دید نگاه می کنم. از زندگی چیز زیادی نمی خواهم، می خواهم از زندگی لذت ببرم. کارمند باشم یک میلیون بیشتر بگیرم که چی؟ دوست ندارم کسی به من بگوید این کار ها را می کنی، آخرش چی؟
خب آخرش چی؟
حداقلش این است که از کارم و از زندگی ام لذت ببرم. استاندارد زندگی بقیه این است که سر کاری بروند، پولی دربیاورند و زندگی آرامی داشته باشند. مهم این است که تفاوت ها را بپذیریم، قبول کنیم که استعداد ها با هم فرق می نماید و قرار نیست همه دکتر و مهندس شوند. تفریحات آدم ها و لذتی که از زندگی هم می برند، فرق می نماید. ا
ز کسی نپرسیم آخرش چی؟ طرف بدنسازی کار می نماید من نمی پرسم آخرش چی؟ ناخن می کارد من نمی گویم که چرا این کار را می کنی؟ به کسی که فوتبال تماشا می نماید، نمی توانی بگویی که چرا این کار را می کنی؟ آخرش که برای همه مرگ است. مهم این است که از زندگی لذت ببریم.
این متفاوت بودن از نگاه تو جذاب است، ولی برای جامعه ای که در آن زندگی می کنیم، چقدر قابل پذیرش است. این جامعه قبول می نماید که یک دختر روی ساختمان کار کند؟
جامعه الان راحت تر می پذیرد. روز های اول که سنگ نوردی می کردم، تنها بودم. من 13 سالگی سنگ نوردی را آغاز کردم و در آن سال ها دختری در این رشته کار نمی کرد. همه مرا مسخره می کردند و می گفتند یعنی چه که این کار ها را می کنی؟ به لطف اینترنت و فضای مجازی الان دید ها باز شده و این درک به وجود آمده که نباید طبق تعریف هایی که جامعه براساس جنسیت نموده، جلو برویم.
من حتی در روابطم با دوستانم هم جنسیت را درنظر نمی گیرم و اول کار برایم مهم است. اگر در خودم توانایی انجام کاری را ببینم، انجام می دهم. اول توانایی ام را در نظر می گیرم و بعد جنسیت را. جامعه هم تقریبا این را می پذیرد که جنسیت را از اولویت خارج کند. جامعه دارد پیشرفت می نماید، ولی هنوز خیلی کار دارد.
در اراک و همدان نگاه به شما چطور است؟ شاید در شیراز خیلی مسئله ای نداشته باشید، اما در شهر های کوچک پذیرفتن این تفاوت ها کمی سخت تر است.
در این شهر ها فقط های لاین کار می کنم. کار من بیشتر برایشان تعجب انگیز است. نگاه منفی هست، ولی، چون نگاه مثبت پررنگ تر است خیلی به چشم نمی آید. بیشتر مسخره می کردند.
چه چیزی را مسخره می کردند؟
چه وقتی که صخره نوردی می کردم و چه زمانی که اسلک را آغاز کردم، مسخره می کردند. زمانی که شما درکی از چیزی نداشته باشید، آن چیز برایت بی معناست. آن ها می پرسند این کار که پول ندارد، به چه دردی می خورد، چه لذتی دارد؟ وقتی لذت را تجربه ننموده باشی، نمی توانی درباره اش حرف بزنی. الان در کار ساختمانی هم زیاد مسخره می نمایند؛ مثلا می گویند برای من هم کاری کن، متری چند می گیری و.... نمی دانم چطور حسم را بگویم. این کار هنوز عادی نشده و نگاه روی جنسیت هم هنوز مهم است. چند سال دیگر این کار ها عادی می گردد.
موضوع این است که ما زنان هنوز خودمان را پیدا ننموده ایم. سنت و مدرنیته با هم قاطی شده. طرف نمی داند با خودش چند چند است، از برابری جنسیتی حرف می زند، اما مهریه اش را می خواهد. شوهرش باید کار کند و خرجی بدهد، ولی خودش کار نکند. سنت می گوید مرد باید کار کند و زندگی را بچرخاند، ولی در زندگی مدرن من زن باید باشگاه بروم یا هر کار دیگری را که دوست دارم بتوانم انجام دهم. من سعی می کنم برای خودم زندگی کنم و از کاری که انجام می دهم لذت ببرم. نگاه اطرافیان به کاری که انجام می دهم، آزاردهنده است، ولی به خودم می گویم ته دلت چه چیزی است. ته دل من راضی است و این برایم مهم است.
برابری جنسیتی را چطور تعریف می کنی؟
در کاری که من می کنم، می گویند، چون ریحانه دختر است دیده می گردد، اما نمی گویند ریحانه چه سختی هایی کشیده. زمانی که در پارک تمرین می کردم یک روز باید مراقب بودم که کسی چیزی به من نگوید، یک روز از دست اراذلی که در پارک بودند، باید فرار می کردم. باید همزمان کار می کردم، درس می خواندم و تمرین می کردم.
برای تمرین کردن باید کلی فکر می کردم که چه بپوشم که هم بتوانم راحت تمرین کنم و هم به من گیر ندهند. این ها شاید مسائل کوچکی باشد و به چشم نیاید، ولی وقتی هر روز با آن ها درگیری اذیتت می نماید. بیشتر موانعی که هست، به خاطر دختر بودن است. خیلی مانده ما به برابری جنسیتی برسیم.
من اگر یک روزی بخواهم ازدواج کنم، مهریه ای نمی گیرم. این چیز ها را خیلی مسخره می دانم. نمی گردد همواره بگوییم حق زنان پایمال می گردد، از طرف دیگر هم باید نگاه کنیم؛ برابری جنسیتی یک طرفه نیست؛ برابری جنسیتی این نیست که مرد فقط باید بیرون کار کند و زن در خانه بماند یا اینکه زن و مرد هر دو بیرون کار نمایند و فقط وظیفه زن باشد که در خانه هم کار کند. چند نسل باید عوض گردد تا به این برابری برسیم.
به چه باید برسیم؟
می گردد آخر سر جواب بدهم.
از سختی ها حرف زدی؛ این سختی ها پشیمانت ننموده؟
زیاد پیش آمده که پشیمان شده ام. من ایران را خیلی دوست دارم و همواره امیدوارم. اما الان امیدم کمتر شده. 10 سال پیش امیدوار بودم وضعیتم بهتر گردد، ولی الان برخی وقت ها می برم.. هر وقت که مسائل پیش می آید، انگیزه ام برای رفتن بیشتر می گردد. من دختری 25 ساله ام، تا کی می توانم ورزش حرفه ای انجام بدهم. بدن آدم مستهلک می گردد.
بزرگ ترین دارایی ما جسم مان است. من همواره امیدوار بودم آنطور که دوست دارم ورزش کنم و لذت ببرم. یا در کارم امید داشتم پیشرفت کنم و درآمد بیشتری به دست بیاورم، ولی الان ساعت کاری زیاد و درآمد کمتر شده و کمتر می توانم ورزش کنم.
تایم طلایی ورزش چند سال است؟ نصف این تایم رفته. هر کی هدف هایی برای خودش دارد. من خیلی هدف ها داشتم که به آن ها نرسیدم. یک پزشک 10 سال درس می خواند و تا 70 سالگی فرصت دارد کاری را که دوست دارد، انجام بدهد و به پولش برسد، اما کار و ورزش ما دوره طلایی دارد. لذت می برم، ولی به چیزی که می خواستم، نرسیدم.
چی می خواستی؟
دوست داشتم ورزشکار حرفه ای باشم و از ورزش حرفه ای پول دربیاورم. من خیلی دوست داشتم خلبان شوم. خلبانی خیلی هزینه اش بالا بود و نشد که دنبال این کار بروم.
این کار های هیجانی تا یک سنی جذاب است. شاید به 40 سالگی برسی بگویی کاش کار دیگری انجام داده بودم که هم درآمد بهتری داشت و هم در این سن می توانستم انجامش بدهم.
طوری زندگی می کنم که حداقل بعدش پشیمان نشوم. قبول دارم در سن بالاتر هیجان کمتر می گردد. شاید در 40 سالگی های لاین برایم معنا نداشته باشد. نسبت به سن احتیاج ها عوض می گردد، ولی مهم این است که الان چه می خواهم. جوری زندگی می کنم که اگر تا 40 سالگی زنده ماندم بگویم 40 سال از زندگی ام لذت بردم.
جواب ندادی چه تعریفی برای برابری جنسیتی داری؟
من می گویم در هر کاری باید توانایی در نظر گرفته گردد. اگر قرار است کاری انجام بدهم به جنسیتم نگاه نکنم به توانایی ام نگاه کنم. شرایط طوری نباشد که بگویم، چون دخترم نمی توانم این کار را انجام بدهم.
اسپانسر می خواهم
من با یک شرکت فرانسوی صحبت کردم و به عنوان اسپانسر ابزار هایی به من داد. نزدیک 80 متر تسمه و یک سری ابزار داد، ولی الان دیگه 80 متر خیلی برای من کوتاه است و تسمه بلندتر می خواهم. خیلی دنبال این هستم که اسپانسر بگیرم. باید یکی یاری کند تا بتوانم تسمه بلندتر بگیرم. برای تسمه بلند، ابزار بیشتر هم ضروری است.
ابزار ندارم
اسلک لاین مقدماتی های لاین است. اسلک را که می خواهی آغاز کنی تسمه را زیر زانو می بندی و طول هم کم است. حرفه ای تر که می شوی هم ارتفاع را بالا می برند و هم طول بیشتر می گردد. در های لاین ارتفاع بالای 15 متر است. بیشترین ارتفاعی که من کار نموده ام 500 متر بوده، در دره هایقر شیراز. من پیش بچه های اراک می رفتم تا بتوانم تمرین کنم. در های لاین رکوردزنی طول مهم است. الان رکورد 2 هزار و 800 متر است. چشم بسته هم رکورد یک کیلومتر را زده اند. رکورد من در طول 150 متر است.
200 متر را که رد می کنی، 500 متر و 700 متر را هم می روی، اما ما ابزارش را نداریم. در ایران کسی تسمه یک کیلومتری ندارد. اوایل که رکورد دنیا 80 متر و 100 متر بود، بچه های ما می توانستند همین متراژ را بروند، ولی ما در همین متراژ بودیم آن ها به 3 هزار متر نزدیک شده اند. آن ها کار می نمایند، ابزار و وقتش را دارند، حمایت می شوند، دیده می شوند، ولی ما نه. در های لاین غیر از من دختر دیگری کار نمی نماید، اما در اسلک لاین دختر ها هستند. تعداد را نمی توانم بگویم؛ چون خیلی ها در شهرستان ها کار می نمایند و ممکن است من خیلی از آن ها را نشناسم. کل اسلک لاینر و های لاینر ها را درنظر بگیریم، 500 نفر نمی شوند. در های لاین هم شاید 100 نفر باشیم.
منبع: برترین ها