طبری، عاقبت رشوه خواری!

به گزارش مجله 90 جعبه، خالی از لطف نیست پوستر اکبر طبری را هم در ساختمان های مختلف دستگاه قضایی نصب کنند و زیر آن بنویسند: عاقبت رشوه خواری و کارچاق کُنی! چون تلقی غالب و عمومی این است که اینان از چنگ قانون می گریزند و به کانادا می کوچند و به ریش همه می خندند و برخی هم به جای تقبیح عمل فرد، حسرت می خورند و آرزو می کنند خود جای او می بودند!

طبری، عاقبت رشوه خواری!

به گزارش خبرنگاران، مهرداد خدیر در عصر ایران نوشت: با این که از محکومیت و محبوس شدن هیچ کسی نباید خشنود شد و در نوشته های خودم خوانده اید که مجازات زندانی بیش از آن که مجازات خود او باشد مجازات خانوادۀ اوست که محکوم به تحمل رنجی می شوند که غالبا هیچ نقشی در عوامل ایجاد آن نداشته اند، اما در برخی موارد که پای منافع و اخلاق عمومی در میان است نمی توان خُرسندی خود را پنهان کرد و محکومیت اکبر طبری - معتمد رییس پیشین قوۀ قضاییه - از این دست است.

علی اکبر طبری پور که در پاسخ تیر 1398 دفتر رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام به ایرنا با سمت معاون اجرایی حوزه ریاست قوۀ قضاییه - در دوران آقای صادق لاریجانی - از او یاد شده بود به 58 سال و 9 ماه و 20 روز حبس محکوم شده که 31 سال آن لازم الاجراست.

این حکم در 22 شهریور 1399 رسانه ای شده؛ در حالی که تنها 15 ماه قبل و در تیر 1398 در جوابیۀ پیش گفته آمده بود: اتهامات، قبلا در دادسرا بررسی و کذب بودن آنها محرز شده و رییس قوه هم مستقلاً بررسی کرده و خلاف بودن آنها محرز نشده است.

اکنون اما و در پی جلسات متعدد دادگاه، جدای حبس به 1000 میلیارد ریال جریمه و ضبط این املاک هم محکوم شده است:

سه دستگاه آپارتمان مسکونی در برج رومای تهران به مساحت های 633 و 388 و 380 متر مربع. یک واحد در پاسداران به مساحت 633 متر مربع (ظاهراً به عدد 633 علاقۀ ویژه داشته!)، 5 قطعه زمین در بابلسر، زمین مشجر در نجارکلای لواسان به مساحت 1675 متر مربع، یک واحد آپارتمان اداری به مساحت 108 متر مربع، یک قطعه زمین در خیابان کریمخان به مساحت 300 متر مربع و در همین خیابان دو طبقه از یک ساختمان احداثی.

چون اموال را از کسانی گرفته که خود در این پرونده محکوم شده اند طبعاً به آنها مسترد نمی شود و پس از فروش وجه آنها به صندوق دولت واریز خواهد شد. اما چرا این خبر اسباب خشنودی است و ما را یاد چه می اندازد؟

اول این که امثال طبری نه تنها خود فاسدند که موجب رنج آدم های سالم هم هستند. چه بسا کارمندان و صاحب منصبان دیگر که مانند او دزد و رشوه گیر نبودند ولی گاه وسوسه می شدند مثل این جرثومۀ فساد و در عین حال عزیزدُردانه هم باشند.

اکنون اما آنان از این که به ورطۀ فساد و رشوه نیفتادند خشنود اند. لحن او در مقابل قاضی بابایی نشان می داد با قضات چگونه صحبت می کرده است. وقتی با قاضی دادگاهی که او را محاکمه می کند طلبکارانه سخن می گوید می توان تصور کرد وقتی از دفتر مجاور رییس وقت قوه امر و نهی می کرده چه لحنی داشته و حالا قضات سالمی که به تهدیدات او وقعی ننهادند و احکام عادلانه صادر کرده اند باید خشنود باشند که شرف خود را به درم و درهم او - که مال خودش هم نبود - نفروختند.

دوم این که نشان می دهد بررسی داریم تا بررسی. در بررسی به سبک آن چه در جوابیه بالا اشاره شد او اتهامی ندارد و در بررسی به سبک پس از آن دوران 58 سال حبس از یک پرونده درمی آید!

سوم این که اکبر طبری نماد انحطاط است. نوع گفتار و دفاعیات او در دادگاه تصویر مرد کم سوادی را ترسیم می کرد که ابتدا قرار بوده بلیت استخر و سینما برای کارکنان قضایی تهیه کند و چون مورد اعتماد عالی ترین مقام دستگاه قضایی قرار می گیرد در پوشش پیمانکاری به کارچاق کنی می پردازد و همراه خود دیگران را نیز آلوده می کرده است و کافی است تصور کنیم سفارش های او اگر اجابت شده باشند، سرنوشت چه پرونده هایی را تغییر داده و از این طریق چه ذی حقانی را به خاک سیاه نشانده است.

اگر متعلق به نسل دهه های 40 و قبل و حتی 50 خورشیدی باشید احتمالاً این پوستر را به خاطر دارید که دو مرد را کنار هم به تصویر کشیده بود: یکی چاق و فربه و با صندوقی پُرپول و دیگری زردروی و مال باخته و نگون بخت با صندوق خالی. بالای یکی نوشته بود عاقبت نقدفروشی و بالای دیگری هم عاقبت نسیه فروشی! با این پوستر، مغازه داران به زبان طنز و کنایه به مشتری می گفتند تقاضای نسیه نکنید تا مثل این مرد مفلس نشویم!

خالی از لطف نیست پوستر اکبر طبری را هم در ساختمان های مختلف دستگاه قضایی نصب کنند و زیر آن بنویسند: عاقبت رشوه خواری و کارچاق کُنی! چون تلقی غالب و عمومی این است که اینان از چنگ قانون می گریزند و به کانادا می کوچند و به ریش همه می خندند و برخی هم به جای تقبیح عمل فرد، حسرت می خورند و آرزو می کنند خود جای او می بودند!

این یکی البته آن قدر طماع بوده یا دل گرم به آن بررسی مستقل که نگریخته و البته بیشتر اموال او هم به صورت ملک بوده و نمی توانسته به سرعت به پول تبدیل کند و حالا باید باقی عمر را نه در برج رومای کامرانیه که در گوشۀ زندان سپری کند.

یک یادآوری دیگر هم مناسبت دارد: 40 سال قبل و در عاشورای 1359 خورشیدی پیش از سخنرانی اولین رییس جمهوری ایران، مشاور فرهنگی او و شاعر معاصر - سیدعلی موسوی گرمارودی - شعر نویی دربارۀ عاشورا خواند که مصراع اول آن به قدری متفاوت بود که در خاطرۀ هر کس که شنید، حک شد: یزید، اکسیژن هوا را می مکید!

آدم هایی مثل طبری هم موجودات حقیری اند که به جان شرافت و پاکدامنی می افتند و جرم اصلی آنان همین است: هوا را عَفِن و آب را ناگوار می کنند و به تعبیر جمال الدین عبدالرزاق اصفهانی:

ای عجب، دل تان بِنَگرفت و نشد جان تان ملول

زین هواهای عَفِن، وین آب های ناگوار

آدم های پَستی که هنری چون تملق و چاپلوسی به قصد انتفاع شخصی یا خوش خدمتی های حقیرانه ندارند و گمان می کنند به خاطر پاره ای حمایت ها مصون اند و احترام دیگران به خاطر میز قدرت را به حساب رفاقت می گذارند و امکان زیست شرافتمندانه را از دیگران نیز سلب می کنند و در واقع اینها هم اکسیژن هوا را می مکند چون راه تنفس و ارتزاق سالم را از دیگران نیز می گیرند.

در این فقره او چون می دانسته چگونه این اموال را به دست آورده حتی جرأت نداشته نام واقعی اش را به سرایدار ویلایش بگوید!

منبع: خبرگزاری ایسنا
انتشار: 7 آبان 1399 بروزرسانی: 7 آبان 1399 گردآورنده: 90bux.ir شناسه مطلب: 1131

به "طبری، عاقبت رشوه خواری!" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "طبری، عاقبت رشوه خواری!"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید